هوای حرف تو آدم را
عبور می دهد از کوچه باغ های حکایات
و در عروق چنین لحن
چه خون تازه محزونی!
حیاط روشن بود
و باد می آمد
و خون شب جریان داشت در سکوت دو مرد
اتاق خلوت پاکی است برای فکر،
چه ابعاد ساده ای دارد!
دلم عجیب گرفته است
خیال خواب ندارم....
"سهراب سپهری"
5 امتیاز + / 0 امتیاز - 1392/10/09 - 17:49